سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
کـــــلام نـــو
حقیر افتخار سربازی امام زمان علیه السلام بر دوشم هست. طلبه ی ناچیزی هستم و هدفم بیان معارف ناب اسلامی و شبهه زادیی است.
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 15
کل بازدید : 505915
کل یادداشتها ها : 99
خبر مایه


چرا بعضی از مسلمانان حرفشان تا عملشان فاصله زیای دارد؟

امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند:

« و الناس فیها رجلان : رجل باع نفسه فأوبقها و رجل  ابتاع نفسه فاعتقها 1

یکی آن که خو را فروخت و به تباهی کشاند ، و دیگری آنکه خود را خرید و آزاد کرد.

مردم دنیا دو گروهند: گروهی هر چه دیدند می طلبند ، و هرچه شنیدند می خواهند و هر چه از خیالشان گذشت به فکرش فرو می روند ، آنان در بند دنیا هستند و ره آورد دنیا ایشان را به دنبال خود می برد ، هر پدید? تازه ای جذبشان می کند و زرق و برق دنیا آنان را می فریبد .

گروه دوم مردانی هستند که خود را از دنیا خریده اند یعنی کالا را به دنیا داده جانشان را رها ساخته اند ، چیزی بر آنها حکومت نمی کند و تحت تأثیر هیچ زرق و برق فریبنده ای قرار نمی گیرند.

مسلمانان از جهت شدت و ضعف ایمان و تقوا یکسان نیستند ، ایمان مراتبی دارد که هر مرتبه ای از ایمان با مرتبه بعدی متفاوت است . امام علی علیه السّلام در بخشی از سخنان خود، به چیزى اشاره فرموده که خمیر مایه تمام سعادت‏ها است و نیروى محرّک انسان به سوى همه خوبى‏ها است، تحمّل شداید را بر انسان، آسان مى‏دارد و او را به یک وجود شکست‏ناپذیر مبدّل مى‏کند، در یک جا با تعبیر «فظهر مصباح الهدى فی قلبه» (چراغ هدایت در قلبش روشن شده) و در تعبیر دیگر با جمله «فهو من الیقین على مثل ضوء الشّمس» (ایمان او همانند نورآفتاب است) به آن اشاره فرموده و آن رسیدن به مقام یقین است که آن هم مراتبى دارد که در «قرآن مجید» تحت عنوان «علم الیقین» و «عین الیقین» و «حقّ الیقین» به آن اشاره شده است و آخرین مرحله آن (حقّ الیقین) همان مرحله شهود کامل است که انسان، جهان غیب را همچون نور آفتاب ببیند و به مرحله « لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» «اگر پرده‏ها کنار برود، چیزى بر ایمان من افزوده نمى‏شود» برسد 2

یک فرد مسلمان اگر به این مرحله از یقین برسد جان خود را به دنیا نفروخته و از هر زرق و برقی رهاست و تنها سرمنزل مقصودش خدای سبحان است .

در سوره مبارکه واقعه آیه 95 آمده است «إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ»  کلمه حق به معناى علم است، اما نه تنها علم، بلکه علم به چیزى از آن جهت که علم با خارج و واقعیت مطابق است، (پس هر علمى حق نیست، آن علمى حق است که معلوم آن با واقعیت خارجى مطابق باشد، مانند علم به اینکه واحد نصف دو تا است) و" یقین" عبارت است از علمى که در آن نقطه ابهام و تردیدى نباشد، (بسا مى‏شود افرادى ساده لوح به چیزى علم پیدا مى‏کنند، و لیکن با مختصر تشکیک و وسوسه مى‏توان علمشان را مبدل به شک کرد، چنین علمى علم الیقین نیست) 3

برای مثال یک وقت کسی فقط علم دارد که این زهر کشنده  است و هنوز به مرحله یقین نرسیده که اگر از زهر تناول کند خواهد مرد ، فلذا با اندکی وسوسه علمش به شک و تردید مبدل گشته و خود را به هلاکت خواهد انداخت ؛ اما یک وقت شخص دیگر  به یقین می داند که این زهر است و می داند که زهر دارای چنین خصوصیاتی است و اگر به اندازه معینی خورده شود فرد را خواهد کشت ، او نه تنها به این مسئله علم دارد بلکه علم الیقین دارد و ممکن نیست بر اثر وسوسه دچار تردید گردد .

چنانکه شاعر گرانقدر جناب مولوی فرمود:

 تا نسوزی نیست آن عین الیقین            این یقین خواهی در آتش در نشین

تا زمانی که خودت در آتش نسوزی خیال نکن به مرحل? عین الیقین رسیدی بلکه در مرحله علم هستی  و اگر می خواهی به عین الیقین بار یابی باید خود را در آتش اندازی تا سوزناک بودن آتش را با شهود در یابی در این صورت است که به عین الیقین خواهی رسید.

حال اگر مسلمانی به این حد از آگاهی و علم رسید ( علیم الیقین و یا حق الیقین) که مخالفت با دستورات الهی «یعنی گناه» واقعا موجب هلاکت و بدبختی در آخرت خواهد بود و جان خود را به دنیا نفروخت ، چنین فردی به هیچ عنوان حاضر نیست خود را به هلاکت بیاندازد و هرگز حرفش با عملش متفاوت نخواهد بود . چرا که متفاوت بودن و حرف و عمل نشان گر این است که در شک و تردید به سر می برد و یقینی که بازدارنده از خطا باشد حاصل نگشته.

در آیات مبارکه می خوانیم :

کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ *  لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ  *  ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ

حقا، اگر از روى یقین بدانید *  البته جهنم را خواهید دید  *  سپس به چشم یقینش خواهید دید. 4

 اما کسی که هنوز به مرحل? یقین نرسیده و فقط می داند که چنین عواقبی در انتظار اوست معلوم است که حرفش تا عملش فاصله زیاد خواهد داشت ؛ همانند شخصی که یقین پیدا نکرده است که زهر کشنده است فلذا با اندک وسوسه ای خود را به هلاکت خواهد انداخت.

 

قال علی (علیه السلام) أقل ما یلزمکم لله الا تستعینوا بنعمه علی معاصیه

کمترین حق خدا بر عهد? شما اینکه از نعمتهای الهی در گناهان یاری نگیرید.

حکمت 331 نهج البلاغه

 

  

 

 

1. نهج البلاغه ، حکمت 133

2. پیام‏امام‏شرح‏تازه‏وجامعى‏برنهج‏البلاغه، ناصر مکارم شیرازی ، تهران ، دار الکتب الاسلامیه، چاپ 1380هـ.ش ،  نوبت اول  ج 3 ، صفحه‏ى 549

3. طباطبایی محمد حسین، ترجمه المیزان، موسوی همدانی سید محمد باقر ، قم دفتر انتشارات اسلامی جامع? مدرسین ، چاپ پنجم 1374 هـ. ش  ج 19 ص 243

4. سوره تکاثر آیات 5 ، 6 ، 7


  
+ همراهان عزیز در ایام فاطمیه بنده را هم دعا کنید نیازمند دعاهای شما هستم


+ با سلام خدمت سروران گرانقدر وبلاگ کلام نو به روز شد . در انتظار نظرات سازنده شما ...


+ نعمت های بهشتی سراسر لذت است


+ با سلام خدمت سروران گران قدر ضمن تلیست ایام شهادت فاطمه زهرا (س) با مطلبی به عنوان فاطمه (س) معلم فرشته ها در خدمت دوستان هستم.


+ چرا دعاهاى ما مستجاب نمى شود امیرالمؤ منین على علیه السلام روز جمعه در کوفه سخنرانى زیبایى کرد، در پایان سخنرانى فرمود: دوستان بقیه جریان را در وبلاگ بنده مطالعه بفرمایید.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ