پرسش:
تفاوت عدالت خداوند و انتقامش در چیست؟
مثلا کسی که خوبی یا بدی میکند بر اساس عدالت خدا آن خوبی و یا بدی را درو میکند، ولی انتقامش کجاست؟مگر اینطور نیست که هرکس بدی میکند به زیان خود بدی میکند پس این میشود (عدالت) انتقام در چه موردی به کار میرود؟
پاسخ:
تعبیر به «انتقام» از نظر لغت عرب به معنى «مجازات کردن» است، هر چند مفهوم «تشفّى قلب» (فرونشاندن سوز درون) در مفهوم این کلمه در استعمالات روزمره افتاده است ولى در معنى اصلى لغوى آن وجود ندارد.
توضیح مختصر در این ارتباط:
خدا عادل است، عدل خدا اقتضاء میکند که همه بدکاران را به مجازات اعمالشان برساند و اینکه گفته میشود خداوند از گناه کاران انتقام میگیرد، در حقیقت نوعی تعبیر مجازی است.
در وجود خدا اصل با رحمت است؛ غضب و انتقام از اوصاف فعلی بوده که از نسبت خدا به مخلوق انتزاع میشود؛ این خود بنده است که با اختیار خود از زیر چتر رحمت خدا خارج شده خود را گرفتار عذاب میکند. عذاب جهنّم چیزی جز اعتقادات و خلقیّات و اعمال خود شخص نیست؛ هر کسی وجود آخرتی خود را در همین دنیا با دست اختیار خود میسازد. لذا خطاب به اهل آخرت باید گفت : «اگر پرنیان است خود رشتهای ..... اگر بار خار است خود کشتهای.» [1]
حاصل سخن اینکه
انتقام(یعنی مجازات گناهکار) عین عدل است و دوئیتی بین این دو صفت وجود ندارد[2]، انتقام یعنی مجازات شخص گناهکار و مفهوم این یعنی عدل؛ خاستگاه انتقام، عدالت است و منتقم نه از روی کینه و خشم بلکه براساس اجرای عدالت است که انتقام میگیرد و انتقام در مورد خداوند هم چیزی جز مجازات و عقوبت نیست.
ممکن است این پرسش مطرح شود که اگر انتقامی نیست و ما نتیجه اعمال خود را میبینیم پس دیگر شفاعت و بخشیدن و نبخشیدن خدا چه معنی پیدا میکند ؟؟ بخشیدن جایی معنا پیدا میکند که طرف از روی کینه و خشم و انتقام بخواهد از کسی انتقام بگیرد!!
در پاسخ به این پرسش عرض میشود؛ خود شفاعت هم ظهور اعتقاد و عمل فرد شفاعت شونده است؛ همچنانکه نعمت یا نقمت ظهور اعتقاد و عمل فرد است.
توضیح مطلب:
شفاعت به معنی حقیقی کلمه چیزی نیست جز ظهور اخروی رابطهی هدایتی بین دو کس. میدانیم که عذابها و نعمات اخروی، ظهور امور دنیاییاند. حال اگر کسی در دنیا، هدایت را به واسطهی کسی دیگر دریافت نمود، خود این رابطهی هدایت شوندگی و واسطهی هدایت بودن نیز در آخرت، ظهور خواهد داشت. ظهور اخروی آن، همان شفاعت است.
بلی اگر رابطهای بین یک فرد و هادی الهی موجود نباشد و خود آن فرد نیز هادی الهی نباشد، او قطعاً معذّب خواهد بود. چون با این فرض، قطعاً گمراه است. اگر کسی نه هادی الهی است تا به خود خدا بند باشد نه به یکی از هادیان الهی وصل است، پس محال است فردی هدایت یافته باشد.
امّا اگر فردی به یکی از هادیان الهی وصل شد، اگر چه گناه داشته باشد، قطعاً گمراه نیست. چون وقتی کسی به هادی الهی متّصل است، آن هادی الهی هر جا رود، او را هم با خود خواهد برد.
مثل آن است که حیوانی را با طناب به خودمان ببندیم و در جادّهای به راه افتیم. این حیوان چه بسا در بین راه بارها از جادّه خارج شود امّا چون وصل به ما هست نمیتواند کاملاً از جادّه بیرون بیفتد به نحوی که گم شود؛ لذا هر اندازه هم از جادّه بیرون رود بالاخره با ما به مقصد نهایی خواهد رسید. شفاعت، ظهور اخروی همان اتّصال هدایتی در دنیاست بین هدایت شونده و هدایت کننده. لذا اگر کسی در دنیا، ارتباط هدایتی با هادیان الهی را قطع نمود، دیگر شفاعت نخواهد شد؛ چون رابطهای در کار نیست که ظهور اخروی هم داشته باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. امام روح الله خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، قم، 1373 ش، ص 439 ؛ طباطبائی، تفسیر المیزان ج 6، ص376
[2]. ر.ک: علامه جعفری، ترجمه وتفسیر نهج البلاغه،ج2ص56و57