پرسش
چرا ما شیعه ها معتقدیم پیامبر(ص) نمیتواند جامعه را بدون رهبر رها کند ولی امام زمان 1200 سال جامعه را بدون رهبر رها کرده و غایب شده؟
پاسخ:
در پاسخ به این پرسش چند نکته را بیان میکنیم:
نکتهی اول: اگر بخواهیم پاسخ این پرسش را بیابیم باید به پرسش زیر جواب بدهیم که؛ اصل وجود معصوم(علیه السلام) در زمان حضور چه برکاتی دارد و در زمان غیبت کدام یک از برکات حذف شده است؟ [1]
از دیدگاه شیعه، امام جایگاه خاصّی را دارد که با توجه به آن، امام چه در بین مردم حاضر باشد و چه غایب؛ آن آثار و برکات امام، برای زمین و اهل آن وجود دارد. حضرت علی(علیه السلام) در مورد اهلبیت(علیهم السلام) چنین میگوید :
«آل نبی اسرار خدا و ملجا فرمان او و ظرف علم ایشان میباشند و مرجع احکام حق و پناهگاه کتابهای او هستند و کوههای استوار دین ایشان بوده و به وسیلهی آنان خمیدگی پشت دین راست و لرزشهای وجود آن را از میان میبرد. احدی از این امت را نمیتوان با آلمحمد مقایسه کرد. آنان که ریزهخوار نعمت آل محمدند با آنها برابر نخواهند بود آنها اساس دینند و ارکان یقین میباشند غلوّ کننده باید به سوی آنان بازگردد و عقبمانده باید به آنها ملحق شود. ویژگیهای ولایت و حکومت از آن آنها است و وصیّت پیامبر و وراثت او در میان آنهاست». (2)
امامی که دارای چنین اوصافی باشد، آن اوصاف تنها در زمان حضور امام وجود ندارد بلکه در زمان غیبت هم کارکرد دارد، چرا که ائمهیاطهار(علیهم السلام) واسطهی فیض خداوند هستند یعنی رحمت الهی به واسطهی ولایت به عالم هستی میرسد؛ در زیارت جامعه، در وصف معصومین(علیهم السلام) چنین میخوانیم: «بکم فتحالله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علیالارض الا باذنه و بکم ینفس الهم و یکشف الضر»، یعنی خدای سبحان به واسطهی شما آفرینش را گشود و به شما نیز ختم میکند و به سبب شما باران را فرو میریزد و آسمان را از این که بر زمین قرار گیرد، نگه میدارد و به وسیلهی شما اندوه را برطرف میکند و زیان را از بین میبرد.
نکتهی دوم:
غیبت امامزمان (عج) یک امر اتفاقی و بیسابقه نیست، بلکه غیبت حجتهای الهی در مقطعی از زمان در سنت الهی یک امر معمولی بوده است؛ چنانکه گروهی از اولیای الهی (مانند حضرت خضر، موسی، یونس، غُزیر، ابراهیم، صالح، ذوالقرنین و...) از دیدگان پنهان بودهاند ولی هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشتند به جهت ولایت و اختیاراتی که از جانب خدا به آنها داده شده بود، پیوسته در اموال و نفوس تصرّف میکردند و اوضاع را طبق مصالحی رهبری مینمودند. اگرچه تصرّفات آنها نیز از دیدگان مردم عادی پنهان بود. پس این امر مختصّ زمان امام زمان(علیه السلام) نیست تا از سوی عدهای از اهلتسنّن بر آن اعتراض شود.
نکته سوم
غیبت ملازم با عدم تصرّف در امور نیست
شاید در بدو برای کسی که با مقام امام (علیه السلام) آشنایی ندارد چنین گمان پیش آید که فردی که غایب است از تمام امور دستش کوتاه است و همانند انسانهای عادی هیچ کاری را نمیتواند انجام دهد در حالی که بر اساس امام شناسی شیعه غایب بودن امام(علیه السلام) به این معنا نیست بلکه او در ظاهر غایب است و ما او را نمیبینیم اما او ما را میبیند و خیلی از امور ما را رتق وفتق میکند و گره از مشکلات ما میگشاید: (3)
نکته چهارم:
در پاسخ به این پرسش که چرا امام(علیه السلام) غایب هستند و ظاهر نمیشوند عرض میشود؛ روایات، علل غیبت را این گونه بیان میکنند:
الف: اجرای سنن انبیاء(علیهم السلام) دربارهی حضرت مهدی (عج) [8]
ب: خدا نمیخواهد که امام، در میان قوم ستمگر باشد[9]
ج: امتحان مردم [10]
د: خوف و ترس از قتل[11]
ه: خالی شدن صلبهای کافران از مؤمنان؛ وقتی مؤمنان از صلبهای کافران، آشکار شدند، او نیز ظهور میکند و بر دشمنان خداوند عزوجل غلبه یافته و آنان را میکشد[12]
و - سر غیبت معلوم نیست و فقط خدا می داند. عبدالله بن فضل هاشمی گوید:
«از امام صادق جعفر بن محمد علیهم السلام شنیدم که می فرمود: همانا صاحب این امر را غیبتی است که ناچار از آن است. و هر باطل جویی، در آن، به شک می افتد.
گفتم: «فدایت شوم! برای چه؟» . فرمود: «به جهت امری که به ما اجازه نداده اند آن را بر شما آشکار سازیم.» . عرض کردم: «چه حکمتی در غیبت او است؟ » . فرمود: «حکمت غیبت او، همان حکمتی است که در غیبت حجت های الهی پیش از او بوده است. وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار گردد، همچنان که وجه حکمت کارهای حضرت خضر علیه السلام - از شکستن کشتی و کشتن پسر بچه و به پا داشتن دیوار بر موسی علیه السلام روشن نبود تا آن که وقت جدایی فرا رسید.
ای پسر فضل! این، امری از امور الهی و سری از اسرار خدا و غیبی از غیب های پروردگار است و چون دانستیم که خداوند، عزوجل، حکیم است، تصدیق می کنیم که تمام کارهای او حکیمانه است هر چند وجه و علت آن برای ما آشکار نباشد». [13]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المیلانی ، علی ، الإمام المهدی (ع) قم : مرکز ابحاث العقائدیه ، 1420.
2. « هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِینِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ وَ مِنْهَا یَعْنِی قَوْماً آخَرِینَ زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ إِلَیْهِمْ یَفِیءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یَلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوَلَایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَة» بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج23، ص: 117.
3. مکارم شیرازی ، ناصر ، حکومت جهانی مهدی (عج) ، قم : انتشارات نسل جوان ، 1388
4. صحیح ترمذی، ج 9، ب ما جاء فی المهدی، ص 74/ ینابیع الموده، تألیف شیخ سلیمان، طبع سال 1380، ج 2، ص 180/ البیان فی اخبار صاحب الزمان، تألیف محمد بن یوسف شافعی، طبع نجف، ص 57.
5. سنن ترمذى ، ج4 ص 438 - کتاب الفتن ، باب 52 ما جاء فى المهدى ، ح 2231 / سنن ابىداود ، ج4 ص106 - کتاب المهدى ، ح 4282 (مختصراً) و 4283.
6. سنن ترمذى ، همان ، ح 2230.
7. سنن ابىداود ، کتاب المهدى ، همان.
8. علل الشرایع، ج 1، ص 245، ح 7/ کمال الدین، ص 481.
9. کافی، ج 1، ص 343، باب فی الغیبة، ح 31/ مرآة العقول، ج 4، ص 61، ح 31.
10. کمال الدین، ج 2، ص 346، ب 33، ح 32/ بحارالانوار، ج 52، ص 95، ح 8.
11. علل الشرایع، ج 1، ص 284، باب 179، ح 1/ بحارالانوار، ج 52، ص 90، ح 1.
12. همان، ج 1، ص 147/ بحارالانوار، ج 52، ص 97، ح 19.
13. کمال الدین، ج 2، ص 481، باب 44 (علة الغیبة)، ح 11/ علل الشرایع، ج 1، ص 287، ح باب 179/ بحارالانوار، ج 52، ص 91، ح 4 (علة الغیبة)، ح 8/ منتخب الاثر، باب 28 (فی علة غیبته)، ص 330، ح 1.