بسمه تعالی
هدف از آفرینش انسان چیست ؟ اگر منظور رسیدن به مقام عبدویت است که ملائکه هم خدا را عبادت می کردند چه نیازی است که خدا انسان را بیافریند؟
با توجه نمودن به ثبات ثبوتی خدای سبحان به نظر می آید این مسئله برای ما حل بشود ، دوستان محترم اگر به خطبه اول کتاب نفیس و گران سنگ نهج ابلاغه نگاه کنند ، امیر بیان ، مولای متقیان و امام شیعیان صفاتی را برای خداوند سبحان بیان فرموده اند ؛ در آنجا می فرمایند:
« سپاس خدایى را که سخنوران در ستودن او بمانند و شمارگران شمردن نعمتهاى او ندانند، و کوشندگان حقّ او را گزاردن نتوانند. خدایى که پاى اندیشه تیزگام در راه شناسایى او لنگ است، و سر فکرت ژرف رو به دریاى معرفتش بر سنگ. صفتهاى او تعریف ناشدنى است و به وصف در نیامدنى، و در وقت ناگنجیدنى، و به زمانى مخصوص نابودنى. به قدرتش خلایق را بیافرید، و به رحمتش بادها را بپراکنید، و با خرسنگها لرزه زمین را در مهار کشید. سر لوحه دین شناختن اوست، و درست شناختن او، باور داشتن او، و درست باور داشتن او، یگانه انگاشتن او، و یگانه انگاشتن، او را بسزا اطاعت نمودن، و بسزا طاعت نمودن او، صفتها را از او زدودن، چه هر صفتى گواه است که با موصوف دو تاست و هر موصوف نشان دهد که از صفت گواه است که با موصوف دوتاست و هر موصوف نشان دهد که از صفت جداست، پس هر که پاک خداى را با صفتى همراه داند او را با قرینى پیوسته، و آن که با قرینش پیوندد، دوتایش دانسته، و آن که دوتایش خواند، جزء جزءاش داند، و آن که او را جزء جزء داند، او را نداند، و آن که او را نداند در جهتش نشاند، و آن که در جهتش نشاند، محدودش انگارد، و آن که محدودش انگارد، معدودش شمارد. و آن که گوید در کجاست؟ در چیزیش در آرد، و آن که گوید فراز چه چیزى است؟ دیگر جایها را از او خالى دارد... »
آنچه از بیانات حضرت استفاده می شود این است که خداوند حکیم بی نهایت است یعنی نهایت و آخری برای ذات مقدس او فرض نمی شود ، نا محدود است و هیچ حد و مرزی ندارد ، به غیر از خدا همه مخلوقات محدودند و و دارای نهایت هستند.
از طرفی خدای متعال فیاض علی الاطلاق است و دارای صفت جود و بخشش آن هم در اعلای بخشش؛ زیرا خداوند هر کمالی را داراست و بالاترین درج? کمال را ؛ و جود و بخشش یک صفتی است که برای ذات او ثابت است.
او چون خودش بی نهایت است و می تواند هم? کمالات را در برداشته باشد بدون هیچ محدودیتی ، صفت جود و بخشش او اقتضا می کند که موجودی را بیافریند که او نیز دارای چنین کمالاتی باشد.
قبل از خلقت انسان چنین موجودی که بتواند جانشین خدا باشد وجود نداشته است ، حتی ملائکه نیز قدرت چنین موهبتی را ندارند . فقط انسان و روح ملکوتی اوست که استعداد دریافت چنین موهبتی است.
فلذا است که وقتی خدای سبحان اراد? خلق موجودی به نام انسان نمود ، طبق آی? 30سور? مبارک? بقره « و اذ قال ربک للملئکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعبدون» ملائکه به خدا عرضه داشتند آیا می خواهی در زمین موجودی خلق کنی که فساد کند و خونها بریزد در حالی که ما تو را تسبیح می گوییم و همواره در حال حمد تو هستیم بعد خداوند در جواب می فرماید:
« انی اعلم ما لا تعلمون »
آنچه که شما نمی دانید من آگاهتر هستم . یعنی من می دانم که این موجود دارای چه استعداد قوی است که احدی از مخلوقات حتی ملائکه چنین قدرتی ندارند.
روایتی از رسول اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) منقول است که حضرت فرموند: انسان استعدادی داد که اگر آن استعداد شکوفا بشود به هر چه اراده کند مىفرماید: «باش پس بلادرنگ موجود مىشود»
پس نتیجه این می شود که هیچ مخلوقی به غیر از انسان در نهادش چنین استعداد و قدرتی وجود ندارد . پس صفت جود و بخشش خدای سبحان اقتضاء می کند که چنین موجودی خلق بکند و آن مخلوقی جز انسان نیست.
از دوستان عزیز خواهشمندم نظر خود را در مورد این جواب « که بنده با تحقیق مختصر به دست آوردم» بدهند.
خدا را دوست دارم چون..
نمی شود خدا را دوست نداشت و این دوست داشتن یک طرفی نیست بلکه دو طرفی است چنانکه ما خدا را دوست داریم هزاران برابر«و شاید بی نهایت برابر» خدا ما را دوست دارد . من خدا دوست دارم چون ما فقیر محض و محتاج تا ابد به خداوند متعالی هستیم چگونه می شود خدا را دوست نداشت در حالی اگر لحظه ای ما را به خودمان واگذارد گمراه می شویم . در ادعیه می خوانیم که «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا» خدایا لحظه ای ما را به خودمان وامگذار . این دعا را بسیاری از عالمان وارسته و ره پیمودگان طریق عرفان توصیه می کنند.
اینکه می فرماید: "اگر لحظه ای ما را به خودمان واگذاری گمراه می شویم" ، یک معنی ظاهری دارد و یک معنی باطنی.
معنی ظاهری این است که اگر لطف و عنایت خود را از ما دریغ فرمایی ما از راه راست گمراه خواهیم شد و به راه شیاطین خواهیم پیوست و این برای ما شکستی بس عظیم می باشد.
معنی باطنی این است که خدایا اگر یک لحظه ما را به خودمان واگذاری ما از صحنه هستی محو خواهیم شد... زیرا که وجود ناقص ما متصل به وجود اقدس و ذات واجب الهی می بالشد . اینکه فلاسفه ذات تبارک و تعالی را ذات واجب الوجود نام می برند بدین جهت است که وجود او نیاز به موجد و ایجاد کننده ندارد، بلکه او عین وجود می باشد و این ما یعنی "ممکن الوجودها " هستیم که در بقاء حیات خود نیاز به واجب الوجود«خدا» داریم . پس با این اوصاف آیا می شود خدا را دوست نداشت. خداوندی که ما را از منجلاب عدم ها بیرون کشید و در سرای هستی و وجود مکانمان بخشید، خداوندی که با حکمت بی منتهای خود حکیمانه ما را خلق کرد و قسط و عدل را در هستی جاری ساخت، به گونه ای که اگر حتی یکی از اجزای عالم جا به جا بشود کل عالم نابود خواهد شد و این تدبیر خالق عظیم و قابل ستایشی است که این چنین بر مخلوقات خود عنایت دارد. حال شما قضاوت کنید که چرا خدای خود را دوست دارم!!!
نظر و یا انتقاد فراموشتان نشود
عزیزی فرمودند که در مورد وهابیت مطالبی عرض بشود، مبنی بر اینکه چگونه می توان بر هویّت این فرقه ضالّه آگاهی یافت. در اجابت فرموده این عزیز حقیر مطالبی را عرض می کنم.
مرد بزرگسال با خوردن شیر مَحرَم مى شود!!!!!
مى دانیم که در قوانین حقوقى اسلام راههایى براى پیوند محرمیّت بین زن ومرد وجود دارد که از آن جمله شیر دادن زن به فرزند غیر خودش با شرایط خاصّ آن است، که در کتب فقهى مطالب فراوانى در باره آن آمده است.
امّا توجّه به یک نکته در این موضوع حائز اهمّیّت است و آن شیر خواره بودن طفل است، یعنى باید نوزادى باشد که شیر غذاى اصلى وى باشد و به دفعات هم انجام شود (با شرایط و اوصافى که در کتب فقهى فریقین بیان شده است).
بنا بر این اگر شیر خوردن در دوران طفولیّت نباشد وسیله محرمیّت نخواهد شد.
امّا با داستانى که در اینجا مى خوانید و صد در صد مخالف و متضادّ با مبانى فقهى دو گروه از مسلمانان یعنى تشیّع و تسنّن است چه باید کرد؟
پس از نزول آیه چهارم و پنجم سوره أحزاب که در آن خداوند پسر خوانده را همانند فرزند واقعى ندانسته و فرمان مى دهد که آنان را فرزندان پدران خودشان بدانید و باید حریم شرعى را رعایت کنید، مسلم و أبو داود ونسائى و ابن ماجه ودارمى وبیهقى ومالک وأحمد و طبرانى ودیگران از عائشه نقل کرده اند که گفت: زنى بنام سهله دختر سهل خدمت پیامبر(ص) آمد وگفت: اى رسول خدا(ص) سالم فرزند خوانده أبو حذیفه است که در خانه ما است، و من با سر برهنه و بدون پوشش در برابرش ظاهر مى شوم، احساس مى کنم ابو حذیفه اینگونه دوست ندارد و ناراحت مى شود، چکار کنم؟
رسول خدا(ص) فرمود: ازپستانت به او شیر بده تا مشکل حل شود، عرض کرد: او مردى بزرگ وداراى ریش ومحاسن است چگونه او را شیر دهم؟ پیامبر لبخندى زد وفرمود: مى دانم او خرد سال نیست بلکه مردى بزرگ و داراى ریش و محاسن است، او را شیر بده با تو محرم شود و آنچه در ذهن أبو حذیفه است پاک مى شود.
سهله از خدمت پیامبر رفت و باز هم خدمت آن حضرت آمد وگفت: او را شیر دادم و خیال أبو خذیفه را راحت کردم.
فتواى فقهى بر اساس این حدیث
ابن حزم و داود ظاهرى تحت عنوان «مذهب عائشه» مى گویند: اگر مردى بزرگسال از پستان زنى شیر بنوشد حکم طفلى را
خواهد داشت که از پستانش شیر نوشیده است.
بنا بر این همانگونه که آن طفل محرم آن زن است مرد بزرگسال هم محرم مى شود.
تأیید شافعى وفتواى او
شافعى نیز این حدیث را پذیرفته است زیرا وى پس از نقل آن و طرح سؤالاتى پیرامون آن مى گوید: بنا بر نقل أمّ السلمه این فرمایش رسول خدا(ص) مخصوص همان یک نفر یعنى سالم مولى أبو حذیفه خواهد بود، چون شیر دادنى که موجب محرمیّت مى شود در باره طفل شیر خواره است که لاأقل باید پنج نوبت و بدون فاصله از پستان زنى شیر بنوشد و افراد بزرگتر از این قاعده خارج هستند.کتاب الأمّ: 5/30.
نقد این حدیث وفتواهاى پس از آن
از مطالب گذشته دو مطلب وسخن متضاد استفاده مى شود:
1 ـ شرط محرم شدن، شیر نوشیدن طفل از زنى غیر از مادر خودش است که لااقل باید پنج نوبت پشت سر هم و بدون فاصله و خوردن شیر یا چیز دیگرى در بین دفعات شیر خوارى باشد.
2 ـ مرد بزرگسال نیز باشیر خوردن محرم مى شود.
آیا عقل و عرف مى تواند سخن دوّم را به عنوان دستور وحکم شرع تلقّى نموده و به آن عمل نماید؟
آیا وجود اینگونه روایات و داستانهاموجب سر در گمى دوستان و طعنه زدن بیگانگان نمى شود؟
و آیا شما که مدّعى ترویج اسلام ناب هستید تا کنون این فتواها و احادیث را خوانده اید؟
زناشویى با همسر در برابر نگاه دیگران
شیر گاو و گوسفند و فتواى خواهر و برادرى
ترویج زنا با فتواهایى غیر شرعى
عجیب ترین فتوا
در کتاب «منهاج السنّة» که در ردّ کتاب «منهاج الکرامة» علاّمه حلّى نوشته است مى گوید: عموم منسوبین به اهل سنّت براى اثبات رؤیت خدا اتّفاق دارند واجماع سلف براین است که ذات احدیّت را در آخرت با چشم مى توان دید ولى در دنیا نمى توان دید
ابن تیمیه مى گوید: هر شب هر طور که بخواهد به آسمان دنیا فرود مى آید، و مى گوید: آیا کسى هست که مرا بخواند و من اجابتش کنم، و طالب مغفرتى هست که او را ببخشم ... خدا این کار را تا طلوع فجر انجام مى دهد
.حال که این مطالب را مشاهده فرمودید امید که بر فعالیت خود مبنی دفاع از حریم عالم تشیع بیافزایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
شیعه مهمترین رکن رکین اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) است که در طوبل تارخ مورد ظلم اشرار و کفار واقع شده و ستمهای فراوانی را نسبت به عالم تشیع روا داشته اند . چه رخدادی از این عظیم تر و اسف انگیزتر یا به عبارتی خانمان سوزتر از این است که در ادوار مختلف تاریخ، شیعیان را به بهانه های مختلفی به خاک و خون می کشیدند.
در عصر حاضر نیز وقایعی در اقسا نقاط جهان دیده می شود که حاکی از این صفت ناپسند ائمه کفر و شیاطین انس می باشد
به این عکس که بر سخنان بنده صحه می گذارد خوب نگاه کنید.
اگر خوب نگاه بکنید خواهید دید این عکس مربوط است به شیعیان لبنانی.
حال سخن اصلی در این است که تا چند سال پیش آمار گسترش اهل سنت در کشور عزیزمان؛ ایران اسلامی حدود 5 در صد بوده که هم اکنون این آمار به 20 در صد افزایش یافته است و این عدد واقعا سرسام آور است که در یک کشور شیعه نشین و مدعی اسلام ناب محمدی به دور از انتظار است.
باالاخص سنی از نوع وهابی که خطر قابل توجه و جدّی برای دین اسلام می باشد. خطر وهابیت به حدی است که احساس می شود نسل شیعه در آینده دور به خطر بیافتد و چالشهایی را برای عالم تشیع به وجود بیاورد. وهابیت و بزرگان فرقه وهابییت ؛ تلاشهای بسیار زیادی برای تبلیغ و ترویج فرقه وهابیت می کنند. برای تبیلغ فرقه ضالّه و گمراه خود از هر راهی وارد می شوند، چه از راه نوشتن و منتشر کردن هزاران کتاب ، جزوه و نشریه که هر ساله هزاران جلد کتاب بر علیه شیعه از این فرقه به چاپ می رسد و این حاکی از فعالیت جدی و برنامه ریزی شده ای است که بسیاری از جوانان غافل از این خطر هستند. و چه از راه اعزام مبلغین آموزش دیده به تمامی نقاط جهان و چه با ایجاد سایت های مختلف و متنوع وهابی ، و سرکوب کردن شیعه فعالیت گسترده ای دارند بنا بر آمار گزارش شده حدود چهل هزار سایت وهابی برای سرکوب کردن شیعه طراحی شده است و این در حالی است که شیعه فقط حدود پنج هزار سایت در دهکده جهانی اینترنت طراحی کرده است.
این آمار برای کسانی که روح شیعی دارند و برای حفظ و عزت بخشی به عالم تشیع جانفشانی می کنند تکان دهنده و اسف بار است.
منتظر نوشته بعدی باشید (ادامه همین مطلب)
لطفا بعد از خواندن نظر بدهید.
برای آگاهی از رخداد انفجار شیراز بر لینک زیر کلیک کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از دوستان سئوال کرده بودند که چرا باید از دین بحث کرد؟ و اصلا چه لزومی دارد که در مورد دین فکر کرد؟
دین فطری است و در فطرت بشر است که به دنبال دین باشد و بحث از دین بکند، زیرا اساسا؛کسی که از دین بحث نکند بر خلاف فطرت و طبیعت انسانی رفتار کرده و هر که بر خلاف طبیعت و سرشت انسانی رفتار بکند، در اینکه این شخص انسان است یا حیوان غیر ناطق ، باید شک کرد. چون دین در فطرت انسان نهادینه شده و هر که دارای این فطرت نباشد بنابراین بر انسانیت او خدشه وارد می شود. حتی کافر و منکر خدا می داند و درک می کند که باید از دین بحث بکند ولی بنا به دلایلی برای توجیه رفتار غیر انسانی خود بر فطرت و طبیعت خود سرپوشی قرار می دهد. و وانمود می کند که نباید از دین سخنی گفت.
در احادیث نیز به مطلبی که بنده اشاره کردم می توان دست یافت که برای نمونه عرض می کنیم:
«توحید بسندش از علاء بن فضیل که از امام صادق علیه السّلام پرسیدم از تفسیر قول خدا عز و جل (30- الروم) فطرت خدا است که مردم را بر آن آفریده؟
فرمود: آن یگانهپرستى است. بصائر الدرجات بسندش از امام صادق علیه السّلام (که در تفسیر فطرت محمد رسول اللّه و على امیر المؤمنین را بر یگانهپرستى افزوده). بیان: در نهایه است که در حدیث است: هر نوزادى بر فطرت زاده شود. و مقصود اینست که بر طبعى زاده شود که آماده پذیرفتن دین است و اگرش بدان وانهند بر آن پاید و از آن براه دیگر نرود و گذشتش از آن بر اثر آفتى است که دچار او گردد مانند تقلید دیگران، و نمونه آورده از فرزندان یهود و نصارى در پیروى از پدرشان و توجه بدین آنان از آنچه تراوش فطرت درست است.
و بقولى مقصود این است که هر نوزادى بشناخت خدا و اعتراف بدو زاید و کسى نیابى جز که اقرار دارد او را صانعى است گرچه نام دیگر بر او نهد یا دیگرى را با او پرستد، و از آن معنا است حدیث حذیفه: بر جز فطرت محمد دین اسلام را خواسته که بآن حضرت وابسته است..
و بقولى فطرت یک آفرینش ویژه است که آفریدن آدمى است بنوعى از تکامل که یگانهپرستى و خداشناسى است که از او پیمان بندگى و استوارى بر روشهاى عدالت گرفته شده»