با آغاز امامت ولیّ نعمت شیعیان جهان، موج شادی، دلهای شیعیان را دربر گرفته و به بهانه آغاز امامت و وصایت حضرتحجت(سلاماللهعلیه) دلها روانه وجودِ مقدس و نازنین منتقم آل محمد(صلیاللهعلیهوآله) میشود و هر کسی به اندازه وسع خود، ارتباط معنوی و روحی با وجود مقدسش برقرار میکند؛ همین ارتباط فرصت خوبی است تا دست به دامن این بزرگوار شده و از خود ایشان بخواهیم همه شیعیان جهان را از جمله منتظران حقیقی ظهور قرار دهد.
بحث انتظار و منتظر (حقیقی) یکی از مباحث بسیار مهم و حائز اهمیت است که در کتابها و سایتهای مختلف به صورت تفصیلی بیان شده و همه به نوعی با بحث انتظار آشنایی مختصری دارند منتهی این ایّام فرصت مناسبی است تا یادآوری و تذکری در ارتباط با وظایف منتظر واقعی داده شود. بعد از آغاز غیبت کبری (و غائب شدن آن حضرت از دیدگان ظاهری) ائمه معصومین (علیهمالسلام) وظایفی را برای منتظران تشریح فرمودند که لازم است مدّعیان انتظار به این وظایف واقف بوده و عامل به اینها باشند چرا که ظهور حضرت متوقف بر این است که حامیان و منتظرانش مدعیانی نباشند که فقط در ظاهر ادعای انتظار دارند و در عمل هیچ حرکتی در جهت ظهور نمیکنند. در روایات، وظایف بسیاری برای منتظران ذکر شده منتهی به جهت اختصار به سه ویژگی منتظر حقیقی اشاره میکنیم:
1. معرفت و شناخت امام زمان(علیهالسلام)
یکی از مهمترین شاخصههای منتظران، کسب معرفت و شناخت آن امام همام است، چنان که در حدیث مشهور بین مسلمانان از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) روایت شده است که فرمودند: «هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است».[1] بنابراین، براساس سخن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هر کس امام زمانش را نشناسد، نه تنها مرگش جاهلی است، بلکه زندگی او نیز، زندگی جاهلانه خواهد بود.
از فخر رازی روایت شده که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، پس باید به خواست خودش یا یهودی و یا نصرانی بمیرد».[2]
اینجاست که سرّ حکیمانه سخن امام صادق(علیهالسلام) برای ما روشن میشود که فرمودند: «خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم شناخت. خدایا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجت تو را نخواهم شناخت. خدایا! حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّت خود را به من نشناسانی، از دینم گمراه میگردم».[3]
2. مبارزه با نفس و اصلاح فردی (آمادگی معنوی)
یکی دیگر از مهمترین شاخصههای منتظران واقعی حضرت، تهذیب نفس و اصلاح فردی است؛ پارسائی و آراستگی به اخلاق نیک و پسندیده. در روایتی از امامصادق(علیهالسلام) نقل شده که فرمود: «هر کس شادمان میگردد از این که از یاران حضرتمهدی(عجلاللهفرجهالشریف) باشد، باید منتظر باشد و به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید و او منتظر واقعی است».[4] همچنین آن حضرت فرمود: «به یقین برای صاحب این امر غیبتی است، پس بنده خدا باید تقوای الهی پیشه کند و به دینش چنگ زند».[5]
3. آمادگی نظامی برای نصرت امام زمان (علیهالسلام)
یکی دیگر از شاخصههای منتظران فرج قائم آلمحمد (صلیاللهعلیهوآله) کسب آمادگیهای نظامی و مهیا کردن تسلیحات مناسب هر عصر برای یاری و نصرت امام غائب است، چنان که در روایتی که نعمانی به سند خود از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده آمده است: «هر یک از شما باید برای خروج حضرت قائم(علیهالسلام) هر چند به اندازه یک تیر، مهیا کند. هرگاه خدای تعالی چنین نیّتی از او ببیند، امیدوارم عمرش را طولانی کند تا آن حضرت را درک کند و در زمره یاران و همراهانش قرار گیرد».[6]
همچنین در روایت دیگری مرحوم کلینی به سند خود از امام کاظم(علیهالسلام) نقل میکند که: «هرکس مرکبی را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان ما را خشمگین سازد در حالی که خودش به ما منسوب باشد، خداوند روزیش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا کند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواستههایش او را یاری کند».[7]
توجه: نحوه آمادگی و مهیا بودن بستگی به شرایط زمان و مکان دارد و اگر در بعضی از روایات، سخن از آماده کردن اسب و شمشیر برای ظهور ولی امر(عجلاللهفرجهالشریف) به میان آمده، و برای آن فضیلت بسیار بر شمرده شده است، به این معنا نیست که اینها موضوعیت دارند، بلکه با اندکی تأمّل روشن میشود که ذکر این موارد تنها به عنوان تمثیل و بیان لزوم آمادگی رزمی برای یاری آخرین حجّت حق میباشد، و مسلماً در این عصر بر شیعیان لازم است که با مسلّح شدن به تجهیزات نظامی روز، خود را برای مقابله با دشمنان قائم آلمحمد(عجلاللهفرجهالشریف) آماده سازند، و البته در حال حاضر به خاطر وجود حکومت شیعی و حاکمیت فقیه جامع الشرایط بر سرزمین اسلامی این وظیفه در درجه اول بر عهده حکومت اسلامی است که در هر زمان قوای مسلّح کشور را در بالاترین حد آمادگی نظامی قرار دهند تا به فضل خدا در هر لحظه که اراده الهی بر ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عجلاللهفرجهالشریف) قرار گرفت بتوانند به بهترین نحو در خدمت آن حضرت باشند.
بنابراین منتظر حقیقی کسی است که علاوه بر شناخت عمیق امام زمان(علیهالسلام) در اصلاح فردی و دور کردن رذائل اخلاقی و دوری از گناه نیز کوشش جدّی داشته باشد و سعی کند با توکل بر خدا و توسل بر اهلبیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) رذائل اخلاقی و گناه را کنار گذاشته تا انشاءالله نامش در زمره منتظران حقیقی ثبت شود. منتظر حقیقی بایستی در هر شغل و مقامی است وظایف خود را به بهترین نحو انجام دهد اگر دانشجوست به گونهای تحصیل کند که بازوان پرتوانی برای انقلاب اسلامی و در نتیجه بازوانی نیرومند برای حکومت مهدی آلمحمد(صلیاللهعلیهوآله) باشد. پدر و مادری منتظر واقعی هستند که فرزندانشان را در جهت اهداف امام زمان(علیهالسلام) تربیت کنند؛ استادی منتظر واقعی است که به این نیت تدریس کند که شاگردانش باری از دوش امام زمان(علیهالسلام) بردارند و ....
________________________________
پینوشت:
[1]. «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة». ینابیع الموده، ج 3، ص 372
[2]. «من مات ولم یعرف امام زمانه، فلیمت إن شاء یهودیّاً و إن شاء نصرانیّ». فخررازی، مجموعة الرسائل، رسالة المسائل الخمسون، ص 384، مسئله 47،چ مصر، 1328 ه.ق
[3]. «اللهم عرِّفنی نفسک فإنَّک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیک. اللهم عرّفنی نبیک فانک ان لم تعرّفنی نبیک لم اعرف حجتک. اللهم عرّفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک، ضللت عن دینی». مرحوم کلینی، اصول کافی، کتاب الحجة، باب فی الغیبة، ترجمه و شرح مصطفوی، ص 60 ،ح 5، تهران، 1344 ش
[4]. «من سرّه ان یکون من اصحاب القائم، فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق، و هو منتظر». کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 33،ح 44
[5]. «انّ لصاحب هذا الامر غیبة فلیتق الله عبد و لیتمسک بدینه». اصول کافی، ج 2،باب فی الغیبه، ص 132
[6]. «لیعدن احدکم لخروج القائم علیه السلام و لوسهما، فان الله تعالی اذا علم ذلک من نیته رجوت لان ینسئ فی عمره حتی یدرکه فیکون من اعوانه و انصاره». غیبت نعمانی، باب ماجاء فی ذکر الشیعه، ص 173 بحارالانوار، ج 52،ص 366
[7]. «من ارتبط دابة متوقعاً به امرنا و یغیظ به عدونا و هو منسوب الینا ادر الله رزقه، و شرح صدره و بلغه امله و کان عونا علی حوائجه». الکافی، ج 6، ص 535،ح 1
http://www.welayatnet.com/fa/news/81428
در حالی که انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(رحمهاللهعلیه) به روزهای سرنوشت سازی نزدیک میشد، همه اقشار مردم ایران از زن و مرد و پیر و جوان، سعی در ایفای نقش تاریخی خود و عمل به تکلیف الهی داشتند. در این میان دانشآموزان و نوجوانان شور و حال دیگری داشتند. صبح روز 13 آبان1357 دانشآموزان در حالی که مدارس را تعطیل کرده بودند، به سمت دانشگاه تهران حرکت کردند تا صدای اعتراض خود را به گوش همگان برسانند. این جوانان پر شور و خداجو، گروه گروه، داخل دانشگاه شدند و به همراه دانشجویان و گروههای دیگری از مردم در زمین چمن دانشگاه اجتماع کردند. ساعت 11 صبح مأموران، ابتدا چند گلوله گاز اشکآور در میان این جمعیت خروشان پرتاب کردند؛ اما اجتماعکنندگان در حالی که به سختی نفس میکشیدند، صدای خود را رساتر کرده و با فریاد اللهاکبر، لرزه بر اندام مأموران مسلح شاه افکندند. در این هنگام تیراندازی آغاز شد و جوانان و نوجوانان بیگناه، یکی پس از دیگری، در خون خود غلتیدند.
در این روز، 56 نفر شهید و صدها نفر مجروح شدند. حضرت امام(رحمهاللهعلیه) در پیامی به همین مناسبت فرمودند: «... عزیزان من صبور باشید، که پیروزی نهایی نزدیک است و خدا با صابران است ... ایران امروز جایگاه آزادگان است... من از این راه دور، چشم امید به شما دوختهام ... صدای آزادیخواهی و استقلالطلبی شما را به گوش جهانیان میرسانم».
به خاطر گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان دانشآموز، این روز در تاریخ انقلاب اسلامی به نام روز دانشآموز نامگذاری شده است. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله امام خامنهای «حفظهالله» فرمود: «سیزده آبان فرو ریختن هیمنهى سلطهى آمریکائى و استکبار آمریکائى در ایران و در جهان بود».
تبیین و توضیح این جمله شاید به صدها صفحه بیانجامد، امّا ما در این نوشتار به خاطر رعایت اختصار، توضیح مختصری در این رابطه می دهیم. قرآن کریم در آیاتی نورانی میفرماید: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثال [الرعد/17] خداوند از آسمان آبى نازل کرد و از هر درّه و رودخانه به اندازه هر یک سیلابى جریان یافت، و سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد، بعضى چیزها که براى ساختن زیور یا ابزار در آتش مىگدازند نیز کفى مانند آن دارد، خدا حق و باطل را چنین مثل مىزند، و اما کف به کنار افتاده نابود مىشود، ولى چیزى که به مردم سود مىدهد در زمین مىماند، خدا مثلها را چنین مىزند».
خداوند سبحان در این آیه حق را به سیل و رودخانه تشبیه کرده و باطل را به کف روی آب و در ادامه میفرماید؛ کف آب نابود شدنی است، اما رودخانه باقی است و آنچه به درد میخورد آب است نه کف آب. نکته زیبای دیگری که در این آیه وجود دارد این است که باطل قدرت و هیمنه خود را از خود آب میگیرد؛ اگر آب نبود کفی هم در در کار نبود. در منظر قرآن کریم استکبار چیزی جز کف روی آب نیست، کف روی آب روزی از بین خواهد رفت. با توجه به نکاتی که از آیه شریفه استفاده شد، استکبار جهانی: اولا چیزی جز کف آب نیست و روزی از بین می رود ثانیا: اسکتبار اگر قدرتی هم دارد نیرو و قدرتش را از حق گرفته است و چیزی از خود ندارد.
در واقعهی عاشورای حسینی(علیهالسلام) هم، یزیدیان اولا: کف روی آب بودند که نابود شدند، ثانیا: نیروی خودشان را از حق گرفته بودند. عالم هستی تحت فرمان ولیّ خداست، البته با اذن اللهی؛ مگر خنجری که سر مبارک امام حسین(علیهالسلام) را برید بدون اذن حضرت میتوانست ببرد؟ آن اسبهایی هم که بر پیکر بیجان حضرت، تاختند؛ به اذن امام بود، اگر حضرت اراده میفرمود یزیدیان از عالم هستی محو میشدند، امّا چون تقدیر الهی اقتضا میکند که عالم بر اساس اسباب و علل مادّی اداره شود، چنین کاری صورت نگرفت. در جریان مقابله حق و باطل؛ یعنی انقلاب اسلامی ایران و استکبار جهانی، قضیه بر همین منوال است، استکبار اولا: اصل وجودش از حق است، ثانیا؛ قدرتی هم که دارد از حق دارد منتهی تقدیر الهی بر این است که فعلا آن کف برجا بماند و فعلا نیروی خود را از حق ارتزاق کند.
قدرتی که انسان مومن دارد مافوق تصور استکبار است، استکبار در اوهام خود تخیل قدرت میکند، اما از پشت صحنه حقایق بیخبر است، خبر ندارد که مومن پشتوانهای مافوق تصور همانند خداوند متعال و اهل بیت(علیمالسلام) دارد که فرمودند حق پیروز است و باطل شکست میخورد. سیزدهم آبان که به نام «یوم الله سیزده آبان» نامگذاری شده، دلیلش این است که این حرکت مبارک، الهی بود و با پشتوانه قدرت الهی این حرکت عظیم را انجام دادند، هماکنون نیز اگر جوانان این مرز و بوم، پشتوانه الهی و ولایی خود را در نظر داشته باشند و جز خدا از هیچ چیز دیگری واهمه نداشته باشند و به نصرت الهی یقین داشته باشند، استکبار به زودی از دار هستی محو خواهد شد. سیزدهم آبان روزیست که بایستی به این مسائل هم بیاندیشیم، به قدرت الهی که داریم، به قابلیت هایی که ملّت شریف ایران دارند ولی هنوز فعلیّت نیافته است و ...
در پایان بخشی از بیانات مقام معظم رهبری(حفظهالله) در این رابطه را بیان میکنیم: «سیزدهم آبان، در حقیقت به معناى واقعى کلمه، یکى از ایامالله است؛ فرصتى است براى فکر کردن و استنتاج کردن و بر اساس این استنتاج، آینده را ساختن و براى آینده برنامهریزى کردن؛ چون آینده مال شماست. چگونه حرکت کنیم که بتوانیم خودمان را، ملتمان را، کشورمان را، تاریخمان را، بلکه امت اسلامى را به اوج برسانیم؟ راه چیست؟ این را باید با تفکر و تدبر در این عبرتها به دست آورد. یکى از این عبرتها در همین سیزدهم آبان است. قدرت الهى از یک طرف و بعد ارادهى مبارزه و ایستادگى در راه مبارزه، که متکى به قدرت الهى و توفیق الهى است، از طرف دیگر، سیزدهم آبان را یک برجستگى بخشیده است.
امام عزیز ما، آن مرد یگانهى تاریخ ما، در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکایىها ایستاد و به خاطر این اعتراض، روز 13 آبان با حال غربت و تنهایى، به وسیلهى مزدوران آمریکا از ایران تبعید شد. در آن روز و در این تبعید، هیچ کس در کنار امام نبود. البته دلهاى مردم با امام بود؛ اما امام را از خانهاش ربودند و در غربت کامل، او را در روز 13 آبان سال 43 از ایران تبعید کردند. پانزده سال بعد، فرزندان امام، یعنى جوانان انقلابى دانشجو، در روز 13 آبان رفتند لانهى جاسوسى آمریکا در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران تبعید کردند. ببینید فعل و انفعال حرکت مردمىِ متکى به ارادهى الهى و قدرت الهى، چه کار میکند. امام در آن غربت در تبعید ایستاد، با کمال استقامت راه را دنبال کرد و مردم را کمکم و به مرور آورد وارد صحنه کرد. امام مردم را بیدار کرد؛ احساس استقلال و آرمانخواهىِ همراه با مجاهدتى که در آن هیچ خوف و ترسى وجود ندارد را در مردم زنده کرد. مردم به میدان آمدند و انقلاب پیروز شد. مردم در انقلاب، شاه را از ایران راندند؛ در 13 آبان، آمریکا را از ایران راندند. لذا امام فرمود: انقلابى بزرگتر از انقلاب اول. این یک عبرت است. یعنى یک ملت وقتى در راه درست، با هدایت صحیح و با بصیرت، ایستادگى و استقامت میکند، هیچ قدرتى در مقابل او تاب مقاومت ندارد».[1]
............................................................................................
پینوشت:
[1]. بیانات در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان .
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت دوستان و سروران گرامی، ترک نماز دلایل متفاوت گوناگونی دارد که ریشه همه این ها عدم شناخت حقیقت نماز است؛ در نظر کسانی که تارک الصلاه هستند و بلکه برخی از نماز خوان ها، نماز چیزی جز اذکار و حرکات خشک و بی مفهوم نیست که هر روز باید همین اعمال را تکرار کنند، اگر نگرش انسان و فهم انسان از نماز همین باشد طبیعی است که نماز را کنار خواهد گذاشت اگر به اسرار و اذکار نماز توجّه نماید و اگر توجّه کند که نماز اظهار عجز در پیشگاه معبود و معاشقه با محبوب است، محال است این لحظه عاشقانه و لحظه دیدار با محبوب خود را فراموش و یا خدای نکرده ترک کند.
مرحوم آیة الله بهجت شبی بعد از نماز فرمود: اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان در حال عبادت چه لذت هایی می برد، هیچ گاه دنبال مسایل مادی نبودند. (1)
دلیل دیگر ترک نماز، اشتغالذهن و فکر و اندیشه و تعلققلب بهدنیا و مسائل مادی است؛ آنچنان مسائل مادی و حبّ دنیا ذهن و فکر فرد را مشغول کرده و آنچنان سرگرم بازی های دنیویی است که حاضر نیست دقایقی را در برار معبود و محبوب خویش سپری کند و با محبوب خویش خلوت کند، تعلق به امور دنیوی و اشتغالات ذهنی موجب می شود انسان رغبتی به عبادت بالاخص نماز نداشته باشد چون ذهنش در دنیاست و تا زمانی که انسان تعلقات مادی را رها نکند لذت عبادت را نخواهد چشید.
به طور خلاصه محیط زندگی، محیط مدرسه، رسانه ها، دوست و آشنا در نخواندن نماز تأثیر دارند و ممکن است انسان از این ها تأثیر بردارد.
راهکار برای تارک الصلاه این است که اولا فوائد نماز رو مورد بررسی و مطالعه قرار دهد و ثانیا به عواقب و خطرات پیش روی بی نمازی توجه و تفکر نماید، با توجه به این نکته در ادامه به فوائد و آثار نماز اشاه کرده و بعد از آن عواقب و خطرات بی نمازی را ذکر خواهیم کرد ...
فوائد نماز
1.چراغ و روشنی دل مؤمن
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «...لکل شی ء سراج و سراج قلب المؤمن الصلوة الخمس...» برای هر چیزی چراغی است و چراغ قلب مومن نمازهای پنجگانه است. (2)
2. زینت اسلام
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:« ان لکل شی ء زینة و زینة الاسلام الصلوة الخمس...»
براستی برای هر چیزی زینتی است و زینت اسلام نماز های پنجگانه می باشد. (3)
3. ستون مؤمن
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «...لکل شیی ء رکن و رکن المؤمن الصلاة...» برای هر چیزی یایه و ستونی است و ستون مؤمن نماز است. (4)
4. جلسه عاشق با معشوق
حضرت علی علیه السلام فرمود:
«ذاکر الله سبحانه مجالسه»یادکننده خداوند سبحان همنشین خدا است. (5)
و همچنین آن حضرت علیه السلام می فرماید:
«الذکر مجالسة المحبوب» یاد خدا و (نماز) با دوست (خداوند) همنشین بودن است. (6)
5. وسیله تقویت روح
حضرت علی علیه السلام فرمود: «مداومة الذکر قوت الارواح و مفتاح الصلوة» همواره به یاد خداوند بودن غذای جان ها و کلید پارسایی و شایستگی است. (7)
6. سبب زدودن غفلت
«إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری.» (8) من الله هستم, معبودی جز من نیست مرا پرستش کن, و نماز را برای من به پادار.
7. سدی در برابر گناهان
خداوند بزرگ می فرماید:
«اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُون.» (9) آنچه را از کتاب آسمانی (قرآن) به تو وحی شده تلاوت کن, و نماز را به پادار, که نماز (انسان را) از زشتی ها و منکرات باز می دارد. و ذکر خدا از آن (نهی از فحشا و منکر) هم بالاتر است. و خداوند می داند شما چه کارهایی انجام می دهید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«لایزال الشیطان ذعرا من المؤمن ما حافظ علی الصلوات الخمس لوقتهن فاذا ضیعهن تجرا علیه فادخله فی العظائم.» انسان مومن تا هنگامیکه نمازهای پنجگانه اش را سر وقت می خواند شیطان از او می ترسد, (و نمی تواند او را وسوسه کند) اما زمانیکه نمازش را ضایع نمود, (و اول وقت نخواند) بر او جرات پیدا می کند و او را در گناهان بزرگ وارد می کند. (10)
8. باعث پاک کردن آلودگی ها
قرآن کریم می فرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرین».(11)
نماز را در دو طرف روز و اوائل شب به پادار, چرا که حسنات سیئات را از میان می برند و این تذکر و یادآوری است برای آنها که توجه دارند. 9. قلعه ای محکم در برابر حملات شیطان
حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف فرمود:
«فما ارغم انف الشیطان شیی ء افضل من الصلوة فصلها وارغم الشیطان انفه.»هیچ چیز بهتر از نماز واقعی, دماغ شیطان را به خاک مذلت نمی مالد. پس نماز را بخوان و دماغ شیطان را به خاک بمال.
(12)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
«الصلوة...کراهة الشیطان...» نماز واقعی, باعث ناراحتی شیطان است. (13)
حضرت علی علیه السلام فرمود:
«الصلوة حصن من سطوات الشیطان» نماز سد (محکمی) در برابر حملات شیطان می باشد. (14)
10. سلامتی بدن در نماز
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«قیام اللیل مصحة للبدن» نماز شب بدن را سالم می کند. (15)
امام سجاد علیه السلام می فرماید:
« و فی مناجاتک روحی و راحتی و عندک دواء علتی و شفاء غلتی.» (خدایا) شادی و راحتی من در مناجات با توست, دواء بیماریم و شفاء قلب سوزانم نزد توست.(16)
11. باعث آرامش روح و روان
قرآن کریم می فرماید:
«الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب.»(17) «آنانکه بسوی خداوند بازگشته اند» کسانی هستند که ایمان آورده اند و دلهایشان به ذکر خداوند بزرگ مطمئن و آرام است آگاه باشید با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
«الذکر نور العقل و حیاة النفوس و جلاء الصدور.» یاد خداوند سبب هدایت فکر, و زنده شدن روان و پاکی دل می گردد. (18)
عواقب نمی نمازی:
حضرت رسول(ص) مى فرماید: «هر کس نماز را سبک بشمارد، دچار پانزده بلا مى شود: شش بلا در دنیا، سه بلا در هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا در هنگامى که از قبر بیرون مى آید.
شش بلای دنیوی:
1- خداوند برکت را از عمر او بر مى دارد.
2- خداوند برکت را از روزى اش بر مى دارد.
3- چهره خوبان از او گرفته مى شود.
4- کار نیک وى پاداش نخواهد داشت.
5- دعایش به اجابت نمى رسد.
6- از دعاى خوبان بهرهاى نخواهد برد.
امّا آن چه در هنگام مرگ به آن دچار مى شود:
1- با ذلت و خوارى مى میرد.
2- گرسنه از دنیا مى رود.
3- تشنه مى میرد.
امّا آن چه در قبر گریبانش را مى گیرد:
1- خداوند ملکى را در قبر وى مى گمارد تا او را شکنجه دهد.
2- قبر بر وى تنگ خواهد گرفت.
3- درون قبر وى تاریک خواهد بود.
آن چه در قیامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مى شود:
1- خداوند فرشتهاى بر او مى گمارد تا وى را با صورت بر زمین بکشد.
2- با وى محاسبه سختى خواهد داشت.
3- هرگز خداوند به وى نظر رحمت نمى افکند». (19)
امام صادق (ع )فرمود که رسول الله (ص )فرمود: «لیس منی من استخف بالصلوه لایرد علی الحوض لا والله؛(20) به خدا قسم !از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد و کنار حوض کوثر بر من وارد نمی شود».
صریح آیات قرآنی و روایات این است که تارک الصلاه در اخرت کور و نابینا محشور می شود؛ قرآن کریم در این رابطه می فرماید:«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى» (21) و هر کس که از یاد من اعراض کند، زندگیش تنگ شود و در روز قیامت نابینا محشورش سازیم.
شبهه ای در این رابطه مطرح می شود این است که آیا کسی که نمی تواند نماز بخواند یا حوصله خواندن ندارد به جای هر نماز 100 صلوات بفرستد کفایت میکند ؟
در پاسخ عرض می شود: نمازهای پنجگانه تحت هر شرایطی واجب است و به هیچ عنوان از انسان ساقط نمی شود و هیچ عملی نمی تواند جایگزین نماز قرار بگیرد. اگر چه صلوات فرستادن بر محمد و آل صل الله علیه و آله اجر و ثواب بسیاری دارد اما «صلاه» یک عمل خاص رو می گویند و صلوات فرستادن نمی تواند جای «صلاه» نماز را بگیرد.
«صَلُّوا» از ریشه (صلو) است که وقتی چهره صلاة به خود می گیرد معنای آن دعا و استغفار می شود.(22)
کتاب های زیر را جهت مطالعه پیشنهاد کنید:
1- آیین نیایش، ابراهیم غفاری.
2- نماز عارفانه، جواد محدثی.
3 - پرورش در پرتو نیایش، حسنعلی نوری ها.
4 - نماز زیباترین الگوی پرستش، غلامعلی نعیمآبادی.
5 - نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، موسوی لاهیجی.
6- نماز، حسین انصاریان.
7 -عبادت عاشقانه، استاد کریم محمود حقیقی.
............................................................................................................
1. مؤسسه البهجه، بهجه القلوب ( زندگی نامه آیة الله بهجت )، مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت بهجت ، ص 16
2. زبدة العلوم: ج 2 , ص 231
3. زبدة العلوم: ج 2 , ص 231
4. زبدة العلوم: ج 2 , ص 231
5. غررالحکم: ص 404
6. غررالحکم: ص 15
7. غررالحکم: ص 764
8. سوره مبارکه طه: آیه 14
9. سوره مبارکه عنکبوت: آیه 45
10. وسائل الشیعة : ج2, ص 18 – بحارالانوار: ج 79, ص 227
11. سوره هود: آیه114
12. احتجاج طبرسی ص 479- من لایحفر الفقیه ج 1 ص 315
13. بحارالانوار ج79 ص 232
14. غررالحکم: ص 107
15. مجمع البیان ج1 ص101
16. مفاتیح الجنان, مناجات المریدین
17. سوره مبارکه رعد: آیه28
18. غررالحکم: ص 87
19. اصول کافى، ج 1، ص 12، ح 10
20. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 172 و 171
21. طه 124
22. لسان العرب ج14 ص 464. مقاییس اللغة آن را از ماده صلی می داند
دوست عزیزی سوال کرده بود:
چرا حضرت ادم که خدا و بهشت و جهنم و شیطون دید از خدا سرپیچی کرد؟ وقتی اون که جد همه ما و حضرت ادم بود اینکارو کرد از من چه توقعی هست وقتی چیزیو نمیبینم؟
پاسخ:
در پاسخ به این پرسش چند نکته را یادآور می شویم:
نکته اول: بهشتی که حضرت آدم علیه السلام سکونت داشت بهشت برزخی بود نه دنیوی (1)، در بهشت برزخی تکلیف وجود ندارد لذا در چنین عالمی سرپیچی معنی ندارد.
همانطور که حضرت عالی اشاره فرمودید حضرت ادم علیه السلام بهشت رو دیده بود، در حقیقت تمام انبیاء از طفولیت چشم برزخی داشتند لذا به هیچ عنوان فریفته دنیا نمی شوند چون لذات بهشت رو قابل قیاس با لذات دنیا نمی دانند.
نکته دوم: حضرت ادم علیه السلام از ابتدا، برای سکونت در زمین خلق شده بود نه در بهشت، لذا حضرت آدم باید به زمین می آمد، اما اینکه چرا از ابتدا در زمین خلق نشد حکمتش این است که چون حضرت آدم علیه السلام اولین انسان بود با مفاهیمی همچون حیله, دروغ و نیرنگ و ... آشنا نبود، به همین خاطر خداوند محیطی آزمایشی برای وی ترتیب داد تا در این محیط خود را محک زده و کسب تجربه کند.
لذا خداوند متعال او را خارج از محدوده ی تکلیف شرعی قرار داده و تکلیفی ارشادی به وی نمود ، تا از این طریق معنی تکلیف ، وسوسه ، دروغ ، فریب ، محرومیّت در اثر ترک طاعت و امثال آنها را عملاً به او آموزش دهد. به تعبیر دیگر ، خداوند متعال کنکوری آزمایشی از آدم (ع) گرفت تا برای کنکور حقیقی آمادگی لازم را داشته باشد. لذا در روایات آمده است که حضرت آدم(ع) فریب(2) شیطان را خورد، چون نمی دانست که ممکن است کسی قسم دروغ یاد کند. لذا شیطان قسم خورد که خیر خواه اوست ؛ و او باور نمود. «وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحین »(3) برای آنها قسم خورد و گفت که من خیرخواه شما هستم.
امام رضا علیه السلام فرمود: آدم و حوّا تا آن زمان سوگند دروغ به خدا را نشنیده بودند و به همین دلیل به او اعتماد کردند و از آن شجره خوردند. البتّه همان طور که گفتیم این عمل در عالمی اتفاق افتاد که تکلیف وجود نداشت و نهى تحریمى و گناهی که مستحقّ آتش باشد نبوده است(4)
در نتیجه حضرت آدم گناهی مرتکب نشد، بلکه در این کنکور آزمایشی متوجه شد که ممکن است موجودی همانند ابلیس قسم دروغ بخورد و همچنین متوجه شد که نتیجه گوش دادن به وعده های شیطان، محرومیت از بهشت است؛ لذا حضرت آدم بعد از هبوط به زمین هیچ گاه فریب شیطان را نخورد. این جریان می تواند درس خوبی برای ما باشد تا متوجه این خطر بزرگ باشیم و راه های فریب شیطان را شناخته و دچار فریب و نیرنگ او نشویم.
اینکه شمای نوعی چیزی رو نمی بینید و حقایق پشت پرده رو مشاهده نمی کنید، دلیل نمیشه که مرتکب گناه بشید، اگر انسان کمی به خودآید و در مورد خلقت عالم هستی و ارسال رسل تفکر کند متوجه می شود که همه این ها به خاطر من انسان است که متذکر شده و در محضر الهی خطا نکنم، خداوند بهترین بندگان خودش رو در معرض خطر و آسیب قرار داد تا من نوعی متذکر بشوم حضرت زهرا سلام الله علیها این همه زجر کشید، سیلی خورد و بین در و دیوار ماند به خاطر من نوعی، امام حسین و یارانش شهید شدند به خاطر من نوعی تا بتوانم خود را بالا بکشم و چشم حقیقت بین پیدا کنم.
اگر انسان ذره ای جدّیّت داشته و در عمل مخلِص باشد به مقامی می رسد که ملائکه الهی هم در ان جا راه ندارند؛ راه برای همه باز است اگر قدر این نعمات را نداسته و ناشکری کنیم باید در عوالم بالاتر پاسخگو باشیم .
پرسشی که در این رابطه مطرح می شود این است که: چطور آدم دستور خالق خود را نادیده گرفت و به قسم کسی که از درگاه خداوندش رانده شده اعتنا کرد طبق آیه حضرت آدم از ظالمین بوده است: «وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ» و گفتیم : ای آدم ، خود و زنت در بهشت جای گیرید و هر چه خواهید ، وهر جا که خواهید ، از ثمرات آن به خوشی بخورید و به این درخت نزدیک مشوید ، که به زمره ستمکاران درآیید.
در پاسخ عرض می شود: اولا بهشتی که حضرت ادم و حوا علیهما السلام سکونت داشتند بهشت دنیوی نبود لذا تکلیفی هم وجود نداشت، در ثانی امر الهی مولوی نبود تا عدم اطاعت از آن گناه و معصیت باشد. این امر، ارشادی بود. آیاتی که حضرت ادم علیه السلام را جزو ظالمین می دانند ناظر به ظلم به نفس است چون این کار موجب شد آدم علیه السلام از بهشت به دنیای ظلمت و تارکی هبوط کند و ... .
آیت الله جوادی آملی درباره هبوط حضرت آدم نظرشان این است که این هبوط و نزول در زمین با حفظ کرامت و منزلت ایشان بوده و از مقام و منزلت حضرت آدم کم نکرده است:
« هبوط ابلیس سقوط از منزلت بود. ولی هبوط آدم با حفظ کرامت نزول در زمین بود یعنی استقرار در زمین مشترک بین آدم و ابلیس بود لیکن ابلیس با فقد درجه پیشین وارد زمین شد و آدم با حفظ مرتبت قبلی در زمین مستقر شد. هبوط آدم از سنخ هبوط ولایت و خلافت بود نه از سنخ هبوط تحقیر و اذلال.(5) هبوط از مقام بالا به پایین گاهی بر اثر از دست دادن منزلت عالی است. نظیر آنچه دامنگیر ابلیس شد که با رجم و صغار و « مذموما مدحورا» فرود آمد و گاهی با حفظ کرامت برای دستگیری دیگران تنزل حاصل می شود که هیچ گونه غباری بر دامن جلال و جمال چنان عالی نمی نشیند. مانند آنچه در سفر از حق به خلق آدم (ع) ظهور یافت غرض آنکه برخی از هبوط ها نه تنها مایه وهن هابط نمی شود. بلکه سبب کرامت مهبط می گردد.(6)
......................................................................................
1. تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی ذیل آیه 36 سوره مبارکه بقره
2. فریب در اینجا به معنی ارتکاب معصیت خداوند نیست، چون نه عالم، عالم تکلیف است و نه امر الهی امر مولوی بود، سکونت حضرت ادم علیه السلام در بهشت برزخی کنکوری آزمایشی بود تا حضرت ادم علیه السلام بر تجربیات خود بیافزاید و بداند که پیروی از شیطان یعنی محرومیت از نعمات الهی.
3. اعراف، 21
4. عیون الأخبار، ج 1، ص 19
5. جوادی آملی، تسنیم،مرکز نشر اسراء، ص383
6. جوادی آملی، تسنیم،مرکز نشر اسراء، ص489
در روایات، همسانی و هم ترازی برخی از انسان ها مانند حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام و همچنین زینب کبری سلام الله علیها با انبیاء سلف به چشم می خورد:
امام سجّاد (ع) در حقّ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: « أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة» تو به حمد الله عالمی هستی که تعلیم نگرفته ای و فهمنده ای هستی که تفهیم نشده ای » (الإحتجاج على أهل اللجاج ، ج2 ، ص305)
از این سخن معصوم بر می آید که حضرت زینب (س) متّصل به عالم غیب بوده و علم خویش را نه از راه تعلیم بلکه از راه ملائک دریافت می کرده است ؛ و عصمت نتیجه ی چنین علمی است. چون وقتی کسی اتّصال به عالم غیب داشت،احتمال خطایش زائل می شود و محال است گناه کند.
در مورد حضرت ابولفضل العباس (ع) امام حسین (ع) روز عاشورا فرمودند: « بنفسی انت ــ جانم به فدایت » ؛ و محال است امام معصوم خود را فدایی غیر معصوم کند.
امام سجّاد علیه السلام فرمودند: « رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَة»
خدا رحمت کند عمویم عباس را که ایثار نمود و خود را فداى برادرش کرد تا دو دستش قطع شد و خدا در عوض به او دو بال داد که بدانها با فرشتگان در بهشت می پرد چنانچه به جعفر بن ابى طالب عطا کرد ؛ و براى عباس نزد خداى تبارک و تعالى مقامى است که در قیامت همه ی شهداء بدان غبطه می خورند » (أمالی الصدوق، ص462)
بعید نیست که این تعبیر جمیع شهداء ، حتّی شامل برخی انبیای سلف نیز باشد که با شهادت از دنیا رفتند. والله العالم. چون در مورد اهل بیت (ع) قرینه داریم که کسی برتر از آنها نیست ؛ ولی در مورد برخی انبیای امم گذشته چنین قرینه ای نیست ، بلکه به سبب احادیثی چون « علماء امّتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل » بعید نیست که امثال حضرت ابولفضل (ع) برتر از برخی از آن بزرگواران باشند ؛ البته روشن است که حساب اولوالعزم جداست.